آیتالله عبدالله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق خود در بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با تسلیت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بیان داشت: وجود مبارک حضرت زهرا(س) بعد از غصب فدک وقتی وارد مسجد شدند این خطبه نورانی را ارائه کردند؛ این خطبه یک بخش علمی عمیق دارد که آن چند سطر اوّل است؛ بعد معارف توحیدی را تشریح و اوصاف الهی را تبیین میکنند، بعد وحی و نبوت، عظمت و رهآورد قرآن کریم را بازگو میکنند؛ بعد نتیجه انقلاب اسلامی که به وسیله پدر بزرگوارش(ص) صورت پذیرفت را شرح میدهد؛ بعد جریان فدک را مطرح میکنند و با این کار هم خلیفه وقت را استیضاح میکنند و هم از مردم مهاجر و انصار گِله میکنند ضمن اینکه گفتمانی هم با وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) دارند. این خطبه از بابرکتترین و ذخیرهمندترین معارف دینی ماست.
او خاطرنشان کرد: در آغاز این خطبه حضرت به یک شبهه علمی پاسخ میدهند و آن شبهه این است که از دیرزمان ثنویها و غیر ثنویها و مادیین مطرح میکردند که اگر خدایی هست و خالقی هست جهان را از چه چیزی خلق کرد؟! اگر جهان را از «من شیء» خلق کرد، پس معلوم میشود قبلاً اشیایی بود و احتیاجی به خدا نداشت و خدا این اشیا را جمع کرد و از اینها آسمان و زمین و انسان و غیر انسان ساخت و اگر «من لا شیء» خلق کرد، «لا شیء» که عدم است و نمیشود عدم را جمع کرد و با آن آسمان ساخت زمین ساخت. شیء هم که از دو طرف نقیض بیرون نیست؛ یا شیء است یا «لا شیء». وجود مبارک فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به این شبهه پاسخ داد. در آغاز این خطبه آمده است که خدای سبحان «خلق الأشیاء لا من شیء»؛ حضرت میفرماید نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست، نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است. این بحثهای عمیق فلسفی در خطبه چند سطری آن حضرت است.
آیتالله جوادی آملی تصریح کرد: حضرت در ادامه خطبه وقتی که نوبت به خودش رسید وارد بحث فدک شد؛ وجود مبارک حضرت خودش را چگونه معرفی میکند که من چه کسی هستم و اوصاف من چیست و حرف من چیست! فرمود: مردم! من فاطمه هستم. این یعنی چه؟ فرمود: «ثُمَّ قَالَتْ أَیهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَهُ»؛ مثل اینکه وجود مبارک ابی عبدالله روز عاشورا خودش را معرفی کرد که «أنا حسین بن علی»، من پسر پیغمبر هستم. حضرت فرمود این همه فضایلی که پیغمبر درباره فاطمه گفت و همه شما شنیدید، آن فاطمه من هستم. اگر شنیدید پیغمبر فرمود فاطمه بضعه من است، من هستم؛ اگر فرمود رضای فاطمه رضای من است، آن فاطمه من هستم! غضب فاطمه غضب من است، آن فاطمه من هستم! «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» من هستم! شما هم که مرا میشناسید. شما شنیدید که فاطمه صدیقه است، عابده است، زاهده است، «خیر نساء العالمین» است، «أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً»؛ این چهار مطلب را همه شما گوش بدهید، حرف اوّل و آخر من این است: نه در گفتار من قصور و تقصیر است، نه در رفتار من قصور و تقصیر است و هر چه میگویم معصومانه میگویم و هیچ اشتباه نمیکنم. این به معنی عصمت است.
او ابراز داشت: وقتی زنهای مدینه آمدند خدمت حضرت، حضرت فرمود من از دنیای شما بیزار هستم، از شوهران شما بیزار هستم، از شما بیزار هستم، دین را، قرآن را، عترت را، سفارش پیغمبر را، همه را شما تنها گذاشتید!
آیتالله جوادی آملی در بخش پایانی فرمایشات خود به ذکر مصیبت حضرت فاطمه زهرا(س) پرداخت و بیان داشت: حالا چگونه حضرت از مسجد آمده؟ آن دومی چه وقت با حضرت برخورد کرده؟ گفتند چرا حسن(ع) زیاد گریه میکند؟ فرمود در آن کوچه تنها حسن(ع) نزد من بود، آنجا که سیلی خوردم! حسن(ع) را نمیشود آرام کرد! این پسر هر وقت یادش میآید که من سیلی خوردم گریه میکند! اینکه میبینید بچههای دیگر این قدر شیون نمیکنند برای اینکه در آن کوچه نبودند تا وضع مرا ببینند! در جریان در و دیوار گفت: «سل صدرها خزانه الأسرار» از میخ دَر بپرس، آن صحنهای بود که همه باخبر بودند.
او ادامه داد: حضرت یک وصیت شفاهی و قولی دارد و یک وصیت کتبی. تمام این بیاناتی را که به امیرالمؤمنین(ع) فرمود؛ یک وصیتنامه کتبی هم حضرت زیر بالشت او دید، بعد آن را مطالعه کرد، دید باز همان حرفهایی که زبانی فرمود همان حرفها را نوشته؛ یا علی شب مرا غسل بده! شب کفن کن! شب دفن کن! راضی نیستم آنهایی که آسیبی به دین رساندند در مراسم من شرکت کنند. این وصیت آن حضرت بود. این را هم گفت و هم نوشت. وقتی به آن وضع رسید، فرشتهها صدا دادند یا علی! حسنین را از روی سینه مادر بردار! آن ندای ملکوتی آمد: «إرفعهما عن صدرها فإنهما ابکیا و الله ملائکه السماء»؛ حسنین را آرام از روی سینه مادر بردار! اینها فرشته آسمان را به گریه درآوردند. «السلام علیک یا أبا عبدالله»! هیچ اجازه ندادند دختر حسین(ع) روی سینه پدرش قرار بگیرد. خود حضرت فرمود خون چشمم را گرفته، من که تو را نمیشناسم هر کس هستی بدان «لَقَدِ ارْتَقَیتَ مُرْتَقًی عَظِیماً»؛ جای بسیار بلندی نشستی، «طَالَمَا قَبَّلَهُ رَسُولُ الله»؛ اینجا را پیغمبر مکرّر میبوسید.
«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَین»! «السلام علیکِ یا فاطمه الزهراء یا بنت رسول الله صلوات الله علی اوّلکم و علی آخرکم و علی ظاهرکم و علی باطنکم و علی شاهدکم و علی غائبکم و رحمه الله و برکاته».