هویت تشیع از ابتدا با محوریت نهاد امامت شکل گرفته است. اگرچه تعدی غاصبان فرصت آن را فراهم نکرد که امامت با تمامی شئوناش در جامعه اسلامی میداندار شود، اما شیعیان در گذر زمان ارتباط و بهرهمندی خود از هدایت و ولایت ائمه علیهم السلام را بسط و تعمیق بخشیدند. تطورات قدرت مدعیان خلافت و ریاست بر مسلمین، فراز و فرود حضور اهل بیت در اجتماع را رقم میزد. تا آنکه از مقطعی به حصر ائمه علیهم السلام و محرومیت شیعیان از دسترسی بیواسطه به ایشان انجامید. روند تضییق و محدودسازی تا آنجا شدت یافت که تنها راه برای حفظ جان امام پنهان شدن و غیبت بود.
دهههای آغازین غیبت با وساطت نایبان خاص، ارتباطات ضروری جامعه شیعیان با امام علیه السلام تمشیت میشد. تا آنکه با درگذشت آخرین نایب خاص، جامعه شیعه وارد مقطعی شد که امروز با نام غیبت کبری میشناسیم، اما آن زمان در اذهان عالمان و عموم شیعیان بلندمدت تصور نمیشد. از این رو تا مدتی بنابر بازگشت زودهنگام امام، از اندیشه و تدبیر برای جبران خلا جایگاه ولیعصر عجلﷲتعالیفرجهالشریف تدبیری نمیاندیشیدند. با گذشت چند دهه به تدریج مسائل جدید شرعی و نیاز به اداره اموال مربوط به منصب امامت، فقهای شیعه را به اجتهادی فراتر از بازگویی احادیث و تطبیق آن بر فروعات واداشت و از سوی دیگر تصدی برخی از شئون ولایی امام را ضروری یافتند و بدان مبادرت ورزیدند.
نهاد مرجعیت در ادامه همین تحولات پیدا شد و با نضج گرفتن جوامع مقتدر شیعیان به ویژه در عصر صفوی، نفوذ و صلابت آن اوج گرفت. اگرچه به لحاظ آراء فقهی ضرورت تقلید از اعلم سابقه طولانی داشت، اما محدودیتهای ارتباطی و دسترسیهای منطقهای، پیدایش مرجعیت متمرکز و فرامنطقهای را تا دوران قاجاریه به تاخیر انداخت. شاید بتوان گفت قدرت و نفوذ مرجعیت واحد، اولین بار در فتوای تحریم تنباکو نمود یافت و آن نیز بر بستر ابزار ارتباطی نوین تلگراف میسر شد.
دو سدهی گذشته دوران مرجعیتهای متمرکز و کمشمار در جامعه شیعیان بودهاند و جابجاییهایی معدودی نیز در کانون جغرافیایی مرجعیت پیدا شده است. نجف، کربلا، سامراء، اصفهان، مشهد و قم کانونهایی بودهاند که میزبان مراجع عام شییعیان در این ۲۰۰ سال شدهاند. با وجود تنوع و اختلاف مکتب فقهی و سیره اجتماعی، مراجع عام معاصر در یک تفاهم نانوشته و برآمده از تربیت در سنت مشترک، نقشهای متفاوت ولی مکملی را ایفا نمودهاند. همزمان با زهد و نازکاندیشیهای فقهی و اصولی شیخ انصاری در نجف، ملاعلی کنی در تهران با اقتدار اجتماعی از رفتار دستگاه سلطنت مراقب میکرد تا آسیبی به هویت مذهبی جامعه وارد نسازد. دوگانه پردهنشینی و میانداری در میان فقیهان امامیه در این دویست سال برقرار بوده و شاید این تقسیم نقشها از اقتضائات عصر غیبت باشد.
امروز نیز مرجعیت سنتی عراق، آشنا با آداب و مناسبات جامعه عراق و با درنظر گرفتن مصالح عامه اسلام و تشیع، خطمشی مؤثری را اخاذ کرده که با انتظارات و توقعات آن جامعه از قداست و نزاهت نهاد مرجعیت نیز سازگار است. از سوی دیگر نهاد مرجعیت در ایران به واسطه انقلاب اسلامی، به لحاظ تولی شئون امامت و ولایت به ترازی بالاتر دست یازیده و بر مسیر حضور آشکار و فراگیر در عرصه سیاست داخلی و بینالمللی گام برمیدارد. این تفاوت به مانند گذشته برآورنده مصالحی است که بخش مهمی از آن از دیده ناآشنایان با هویت و تاریخ جامعه تشیع پنهان است.
هرگونه تلاش برای تبدیل این تنوع مفید و سازنده به تقابل فرساینده خیانت به اسلام و تشیع است. آن کسانی که با کوبیدن بر طبل «مکتب قم» و «مکتب نجف» تصویری ناهمساز از این دو کانون اقتدار شیعیان مینمایانند، در خدمت برنامههای دشمنان اسلاماند. همچنین آنانی که با شعارهای «مرجعیت عربی»، قومیت را ناصواب در این نهاد محترم دخالت میدهند، تفرقه، اختلاف و بدبینی را بر شیعیان عراق تحمیل میکنند. سادهلوحانی نیز هستند که میپندارند عزت مرجعیت شیعه در عراق موجب تضعیف اقتدار ولایت فقیه در عرصه بینالملل میشود. همینان متاسفانه با خبرسازیها و بازنماییهای نادرست و غیرواقعی از برخی مناسبات بیوت مراجع، خود را در مسیر خدمت به اسلام ناب میانگارند، غافل آنکه روح اسلام ناب بر وحدت کلمه بنا شده و هرگونه تفرقه میان مومنان و موالیان اهلبیت علیهم السلام، دشمنان را دلشاد کرده و قلب نازنین صاحبالامر را آزار میدهد.
نویسنده: سید فرید حاج سید جوادی
منبع: سایت مجله مباحثات