ضرورت رضایت مردم از حکومت در روایات و سیره

در اندیشه علوی اصل این است که باید همه برنامه‌ها و امکانات در خدمت توده مردم و محرومان باشد، زیرا بیشترین بار زحمت مشکلات همواره بر دوش این قشر می‌باشد.

از جمله آسیب‌های اجتماعی حکومت دینی این است که حکومت پشتوانه مردمی و محبوبیت اجتماعی خود را از دست بدهد، به همین جهت نمی‌توان رضایت مردم را نادیده گرفت، و به همین دلیل توصیه رهبران مذهبی اسلام به حاکمان مبنی بر توجه به رضایت مردم با عنایت به همه جنبه‌ها و عمل بر اساس اصول شریعت بوده است.

در روایات و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نه تنها رضایت مردم از حکومت و حاکم هنگام تاسیس آن لازم است، بلکه این رضایت باید استمرار داشته باشد چه اینکه از یک سو حضور و مشارکت سیاسی مردم و رضایت‌مندی آنان به نوعی معاونت در حکومت حاکمان است و از طرفی مردم در آن سوی حاکمیت، دارای حقوقی متقابل با حاکمان هستند و نمی‌توان آنها را نادیده گرفت، علاوه بر این اگر توده مردم از بی‌عدالتی‌ها و تبعیضات در رنج قرار بگیرند به تدریج نسبت به حاکمیت بدبین می‌شوند و دست از حمایت آن بر‌می‌دارند و در صحنه‌های حساس و سرنوشت‌ساز که نیاز به حضور مردم است صحنه را  خالی می‌گذارند.

در این نوشتار شواهدی از روایات و سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) آورده می‌شود تا بر ضرورت رضایت‌مندی مردم از حکومت تاکیدی شده باشد.

۱- حضرت امیر(ع) در نامه خود به مالک اشتر فرمودند: « ولیکن احب الامور الیک، اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی الرعیه فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه و انّ سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه.»[۱]: و هر آینه باید محبوب ترین امور نزد تو میانه رو ترین آنها در حق و شامل‌ترین آنها در عدل و جامع‌ترین آنها در رضایت مردم باشد؛ چه اینکه خشم مردم رضایت نزدیکان را بی‌اثر می کند و خشم نزدیکان با رضایت مردم نادیده انگاشته می‌شود . . . و همانا آنان که پشتوانه‌های دین و موجب انبوهی مسلمانان و ابزار پیکار با دشمنان‌اند عامه مردم‌اند، پس باید گرایش تو به آنان و میل تو با آنان باشد.

در این نامه، امام(ع) توجه به رضایت عامه را در عرض توجه به حق و عدالت دانسته، به مالک توصیه کرده‌اند که در اولویت‌ها، رضایت عامه را [ همچون عدالت و حق] در همه امور خود در اولویت قرار بدهد. در ادامه آن حضرت(ع) توده‌های مردم را پشتوانه دین، کشور و حکومت دانسته از بعد امنیتی، امنیت دین و دنیا، آنان را عامل ایجاد امنیت و اسباب دفع دشمنان شمرده‌اند و به همین دلیل به مالک توصیه کرده‌اند که گرایش و میلش باید به سود عامه مردم باشد و بدین ترتیب باید گفت به اعتقاد آن حضرت رضایت عمومی لازمه استقرار حکومت است.

امام خمینی(ره) نیز با الهام از مولای خویش چنین می‌فرمایند:«باید مصلحت زجر کشیده‌ها و جبهه رفته ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده‌ها و در یک کلام مصلحت پابرهنه‌ها و گودنشین‌ها و مستضعفین، بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلام، مقدم باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیش‌تازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند».[۲]

۲- بدون تردید حضور و همکاری مردم با حکومت‌های جور نیز عامل پایایی و استمرار آن حکومت هاست و در روایات از این مساله نهی شده است؛ همچنان که امام صادق درباره حکومت بنی‌امیه در حدیثی فرموده‌اند:« لو لا ان بنی امیه وجدوا لهم من یکتب و یجبی لهم الفئی و یقاتل عنهم و یشهد جماعتهم لما سلبونا حقنا»[۳] اگر بنی‌امیه افرادی را برای کتابت و جمع‌آوری خراج و جنگیدن برای آنها و حضور در جماعتشان نداشتند، هر آینه حق ما را سلب نمی‌کردند؛ یعنی مردم حتی در حکومت‌های جائر مهمترین عامل استقرار و پایداری حکومت‌اند.

۳- پیامبر اکرم(ص) برای خلافت پس از خود به امیر مومنان(ع) توصیه کرده‌اند که:« فان ولوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرضا فقم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم و ما هم فیه»[۴]«اگر تو را در سلامتی به ولایت برگزیدند و با رضایت بر تو اجماع کردند، به امورشان قیام کن؛ ولی اگر بر تو اختلاف کردند، آنها را بدان چه بر آن هستند، واگذار».

در این حدیث به خوبی بر رضایت مردم از حکومت و حاکمان تصریح شده است. گفتنی است که پیامبر(ص) حتی بر رضایت مامومان از امام جماعت تاکید کرده، از بر عهده گرفتن امامت جماعت بدون اذن مامون‌ها نهی کرده‌اند، چه رسد به ریاست حاکم بر جامعه که نفوس و جان افراد در اختیار اوست؛ البته علاوه بر این قیاس اولویت، جملات حدیث نیز کلی است و کلیت آن، امامت بر جامعه را نیز شامل می‌شود.

 

رضایت عامه در حکومت معصومان

پس از آنکه معلوم شد جعل پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از سوی خداوند بوده است، این مساله مطرح می‌شود که آن حضرات از چه شیوه‌هایی برای اعمال حاکمیت و به عهده گرفتن ولایت خویش استفاده می کردند؟ آیا با تحمیل خود بر مردم، ولایت الهی و مشروع خویش را اعمال می کرده‌اند یا در صورت اقبال مردم و در خواست آنان این مهم را بر عهده می‌گرفتند؟

آنچه مسلم است این است که مردم در تاریخ اسلام درباره پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع) و امام حسن(ع) که اعمال ولایت کرده‌اند، هیچ سخنی مبنی بر وادار کردن مردم بر پذیرش ولایت‌شان وجود ندارد. مردم پیامبر(ص) را از جان و دل دوست داشتند و به دستور الهی و با رضایت تمام از ایشان اطاعت می‌کردند؛ همچنان که امیر مومنان(ع) نیز با درخواست و اصرار مردم عهده‌دار منصب حکومت شدند.

به علاوه امام حسن مجتبی(ع) نیز پس از بیعت مردم، ولایت بر آنها را پذیرفتند؛ چنان که در نقل است پس از شهادت امیر مومنان(ع) ابن عباس به مردم گفت: اگر خواستید فرزند ایشان حسن را به ولایت برگزینید [۵]و هیچ اصراری بر این امر از سوی آن حضرت یا اطرافیان ایشان وجود نداشت.

علاوه بر این به درستی می‌توان گفت که معصومان به اقبال مردم توجه زیادی داشته، آنان را در حاکمیت سهیم می‌دانستند و حتی حاکمان منتخبشان را به جلب رضایت عامه مردم توصیه می‌کردند؛ همچنان که پیامبر به امیر مومنان(ع) و حضرت امیر(ع) به مالک اشتر رضایت عامه را گوشزد می‌کنند.[۶] حضرت امیر تا زمانی که مردم برای پذیرش ایشان به خانه شان هجوم آوردند صبر کردند و آن زمان نیز ولایت را مشروط به بیعت بزرگان صحابه در مسجد و نه در خانه، قبول کردند:« انّی لم ارد الناس حتی ارادونی، و لم ابایعهم حتی بایعونی»[۷]« به دنبال مردم نرفتم تا آنان آمدند و با آنها بیعت نکردم تا آنان بیعت کردند».

به یقین می‌توان گفت که آن حضرات(ع) در عمل بدون رضایت مردم، حاکمیت را بر عهده نگرفته‌اند؛ علاوه بر این که آنان، دیگران را نیز از به کار گیری زور در ریاست بر مردم و تاسیس حکومت، نهی کرده‌اند، چگونه رضایت مردنم را در حکومت خویش رعایت نکنند. در حقیقت مقبولیت، عاملی برای ورود آن حضرات به صحنه سیاست بوده است؛ ولی با وجود این باید گفت که در مرحله جعل امامت، مردم هیچ نقشی درباره امامت معصومان نداشته‌اند و تنها در اعمال حاکمیت دخیل بوده‌اند.

در اندیشه علوی اصل این است که باید همه برنامه‌ها و امکانات در خدمت توده مردم و محرومان باشد، زیرا بیشترین بار زحمت مشکلات همواره بر دوش این قشر می‌باشد:«انما عمود الدین و جماع المسلمین و العدّه لالاعداءالعامه من الامه، فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»[۸]« ولی پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع در مقابل دشمنان ،تنها توده ملت هستند. بنابراین، گوشت به آنها و میلت با آنان باشد.


 

منبع:

[۱] – نهج البلاغه؛ نامه ۵۳.

[۲] – اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی، ص ۳۱۵.

[۳] – وسائل الشیعه؛ ج ۱۷، ص ۱۹۹.

[۴] – کشف المحجه؛ ابن طاووس، ص ۱۸۰.

[۵] – مبانی حکومت اسلامی؛ جعفر سبحانی، ص ۱۹۲.

[۶] – نهج البلاغه؛ نامه ۵۳.

[۷]– همان؛ نامه ۵۴.

[۸]– همان؛ نامه ۵۳.

 


نویسنده: علی علوی

منبع: سایت اینترنتی وسائل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا