فقه ارتباطات از سلسله درس گفتارهای رمضانی پایگاه فقه حکومتی وسائل بود که اردیبهشت ماه ۹۸ برگزار شد؛ آنچه در ادامه میخوانید مشروح مطالب ارائه شده از سوی حجت الاسلام اصغر اسلامی تنها استادیار گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام در دومین جلسه است:
در جلسه قبل گفتیم که مسأله ارتباطات و پدیده ارتباطات در غرب مورد توجه واقع شده است و روی آن نظریهپردازی انجام شده است و مکاتب نظریه گوناگونی شکل گرفته است؛ دو مورد از آنها را قبلاً گفتیم، یکی تقسیمبندی سنت انتقال و سنت مبادله بود؛ یکی هم تقسیمبندی برای جیمز کری بود که رویکرد مکانیکی به ارتباطات و رویکرد فرهنگی به ارتباطات داشت.
در حال حاضر این دستهبندی معمولاً رایج است که وقتی از ارتباطات بحث میکنند با سنتهای گوناگون نظریهپردازی ارتباطات روبرو هستند؛ آقای کریگ، رئیس انجمن بینالمللی ارتباطات در مقاله «communication theory as a field» مجموعه مطالعات ارتباطی که در غرب انجام شده است را در هفت سنت دستهبندی کرده است و بعد از کار ایشان تقریباً تمام کتابهای نظریه ارتباطات که نوشته میشود بر اساس همین دستهبندی است.
وقتی ما نقطه مقابل علم ارتباطات از فقه ارتباطات صحبت میکنیم، باید بدانیم که آیا ارتباطات یک پدیده طبیعی است که نقطه بدیل آن را میخواهیم مطرح کنیم؟ چطور در ادبیات علم دینی از فیزیک اسلامی، شیمی اسلامی یا زیستشناسی اسلامی سخن میگویند یا در حوزه علوم اجتماعی، بحث جامعهشناسی اسلامی، روانشناسی اسلامی، را مطرح میکنند، حال که از ارتباطات اسلامی میخواهیم بحث کنیم، این فقه ارتباطات ما به کدام معنا است؟
دیدگاه بنده این است که در هر دو عرصه وجود دارد و ما برای هر دو نقطه بدیل داریم؛ ما برای همه آن سنتهای نظری که در غرب نظریهپردازی شده است، در دستگاه فکری خودمان میتوانیم بدیل داشته باشیم و داریم، فقط باید آن را احیا و بازخوانی کنیم، باز اندیشی کنیم تا این امکان برای ما ایجاد شود.
ما باید نه تنها از فیزیک ارتباطات، بلکه از متافیزیک ارتباطات هم بحث کنیم و در این زمینه ارتقاء ایجاد کنیم؛ فیزیک ارتباطات را باید به ترنس فیزیک ارتباطات تغییر جهت یا ارتقاء بدهیم. ما میتوانیم مبتنی بر تلقی خودمان از Sociology ارتباطات، یعنی جامعهشناسی ارتباطات که وجود دارد، هم ارتقاء پیدا کنیم و از علم اجتماعی اسلامی ارتباطات صحبت کنیم؛ همچنان که میگویند در قالب جامعهشناسی اسلامی یا جامعهشناسی متعالیه از آن یاد میشود.
همچنان که میشود صحبت از زبانشناسی اسلامی کرد، چون اینها کارهایی است که انجام و چاپ شده است؛ مثلاً برای نمونه ناظر به زبان شناسی اسلامیک که رویکردی مبتنی بر دستگاه فکری خودمان باشد، یک کتاب منتشر شده است که نقطه بدیل زبانشناسی موجود در جهان مدرن است. این کتاب اثر آقای دکتر خاقانی اصفهانی است که پژوهشگاه آستان قدس رضوی آن را چاپ کرده است؛ زبانشناسی را مبتنی بر دستگاه حکمت متعالیه نوشته است، به عنوان یک کرسی نظریهپردازی هم طرح شده و ایده آن ایجاد شده است.
بنابراین هم میتوانیم و هم باید از حوزه علم طبیعی و فیزیک ارتباطات ارتقاء بدهیم؛ همان تعبیری که حضرت آیتالله جوادی دارند و میگویند که کافی است که به جای طبیعت، خلقت بگذارید؛ فقط لفظ نباشد بلکه مبتنی بر این تغییر جهت، شروع به نظریهپردازی کنید؛ همچنان که در آن تاریخ نظریهپردازی گفتم که مثلاً راجرز وقتی میگوید که علم مدرن ارتباطات مبتنی بر آرای داروین، مارکس و فروید ایجاد میشود، اینها نظریه پردازان اصلی ارتباطات است.
وقتی آقای لرنر در ایران کار میکند، بنیان فکریاش فروید و داروین است، پس این امکان وجود دارد. اینها کسانی بودند که اتفاقاً مفهوم خلقت مسیحی را برداشتند و به جای آن طبیعت را گذاشتند و علوم مدرن شکل گرفت، در دو سه قرن اخیر، دقیقاً نگاه دینی و مسیحی به علم را برداشتند هرچند که آن نگاه هم مشرکانه و انحرافی بود و مشکلاتی داشت، ولی به هر حال دینی بود.
به جای آن علم سکولار این جهانی را گذاشتند و ما الان دانشهایی به نام دانشهای ارتباطات، اطلاعات، جامعهشناسی، روانشناسی داریم که اینها را من عمامه به سر باید بگوییم، توضیح دهم و مدام تکرار کنیم؛ حتی مبتنی بر اینها فهم و سیاستگذاری کنیم؛ یعنی دقیقاً همان دانشها و نظریهها را بگوییم که علمی هستند. علم جهان شمول است، همه حرفهایی که درست است را میگیریم و بر اساس همین تئوریها عمل میکنیم.
در حالی که نگاه ما اساساً در هر دو متفاوت است؛ هم نگاه ما به آن طبیعت متفاوت است، ما آن را طبیعت نمیدانیم؛ ما آن را خلقت میدانیم؛ هم نگاه ما به آن جهان اجتماعی هم متفاوت است که فهم ما از آن جهان اجتماعی و نظریهپردازی ما از جهان اجتماعی متفاوت است. لذا نقطه مقابل علم طبیعی و علم اجتماعی ما باید نقطه بدیلش را بگوییم.
فعلاً ما کاری به بخش ارتباطاتی که در سطح علوم طبیعی طرح میشود، نداریم؛ ارتباطاتی که بخشی از نظریهپردازی در ساحت علوم اجتماعی هست، منتها بر علوم فنی و علوم فیزیکی تکیه دارد؛ چون فیزیک نمونه اعلای علم برای غربیها است، کاملاً ریاضیوار و مبتنی بر فرمول مشخص است، مبتنی بر امر قابل مشاهده است؛ فعلاً آن بخش را نمیگویم و اگر فرصت شد عرض میکنم.
وقتی ما نقطه بدیل این نوع از ارتباطات را اسمش را فقه ارتباطات میگذاریم منظورمان چیست؛ فعلاً سراغ علوم اجتماعی برویم، آن ارتباطاتی که در جهان اجتماعی به عنوان یک پدیده اجتماعی نظریهپردازی کردهاند؛ می خواهم تفاوت میان دو کنشگر را در جهان اجتماعی توضیح دهم.
همین آقایانی که از اینها یاد میکنیم، مارکس و فروید و بقیه، مبتنی بر فهم مدرن از انسان و جهان، نظریهپردازی کردند، اصول نظری را چیدند که بعداً نظریهپردازان اختصاصی ارتباطات مانند لسول و دیگران، آن دستگاه اصولی را به عنوان اصول و مبادی فکری بگیرند و در آن مبتنی بر آن نظریهپردازی کنند.
منبع: سایت اینترنتی وسائل