باید توجه داشت که اطلاعاتی که امروز درخصوص فقه شهر در اختیار پژوهشگران قرار دارد، بسیار محدود است و عملا اصول فقهی برای پشتیبانی نظری از آن تدوین نشده و در کنار آن، علوم تخصصی این حوزه نیز زبان مشترکی با فقه ندارند که از مسیر آن، شناختی اصولی درخصوص این حوزه حاصل شود.
با دکتر کمیل قیدرلو، معاون سابق و مشاور فعلی رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران گفتگو کردیم. او که طراح پروژه «فقه مدیریت شهری» در شهرداری تهران است، در این گفتگو، از ابعاد و چالشهای پژوهشگری فقه شهر و شهرنشینی سخن می گوید.
اجتهاد: فقه شهر چیست؟ آیا فقه شهر با فقه مدیریت شهری و فقه العمران متفاوت است؟
قیدرلو: عنوان شهر در کاربرد امروزی جدید آن، یک واحدی است که در تقسیم بندی سیاستگذاری جهانی وقتی می خواهند مسائل جهانی را سیاست گذاری کنند اگرچه طراحی جهانی رخ میدهد ولی برای پیاده سازی واحدی که برای آن در نظر می گیرند شهرها هستند. ما نیز اگر با این معنا فقه را فقه شهر بدانیم، عناوینی که به شهر، شهرنشینی، کالبدشهری و مدیریت شهری می پردازد عنوانی می شود که ما می خواهیم درباره آن صحبت کنیم.
شهر حداقل سه رکن پیدا می کند، شهر در معنی عام اولا یک کلیه است که متشکل از ارکانی چون شهروندان و کالبد شهری که شهرسازی عملا بخشی از آن است و مدیریت شهری که شهرداری به معنای عام آن، چگونگی حفظ و حراست و پیاده سازی رفع نیازهای جامعه شهری تلقی می شود، است؛ و فقه می خواهد با رنگ خاص خود تکلیف مکلف حقیقی و حقوقی را اگر داشته باشیم در ان سه حوزه مشخص کند یعنی تکالیف شهروندی، تکالیف ناظر به شهرسازی و تکالیف ناظر به مدیریت شهری در این مکلف حقیقی و حقوقی معین کند و این خود ملاحظات و نکاتی دارد.
اجتهاد: فقه شهر مشتمل بر چه ابوابی است؟
قیدرلو: با تعاریفی که در فقه وجود دارد ممکن است ابواب متغیر باشد و این بستگی به این دارد که چه زاوایایی را می توان ذیل آن ذکر کرد ولی حداقل سه حوزه دارد، یک باب آن فقه عمران، فقه شهرسازی، فقه ناظر به اقتضائات کالبدی و یا ساخت و ساز شهری است که با حیات دینی و حیات اسلامی منطبق باشد، بخشی از آن ناظر به روابط بین شهروندان است یعنی وقتی شهر را تعریف می کنیم محل و یا جایگاه زیست یک جامعه متکثر انسانی است که روابط بین آنها اقتضائات خاص خود را دارد و احتمالا بخش ها، اصناف و گونه های مختلفی دارد و این ها در کنار هم می خواهند قرار گیرند. پس روابط اجتماعی آنها، ذیل روابط شهروندی قرار می گیرد یعنی حق، حقوق و تکالیفشان هم نسبت به یکدیگر و هم نسبت به آن محیطی که در آن زندگی می کنند. البته شابد ابواب ناظر به محیط زیست یا آثارشان که روی حوزه های مختلف زیستی یکدیگر دارند یکی از ابواب شود. بخشی نیز ناظر به اداره شهر است یعنی حقوق و تکالیف مدیران شهری و یا نهاد شهرداری، یعنی مکلف حقوقی که باید درباره آن صحبت کرد و اگر وجود نداشته باشد خیلی عوارض دارد، معین کردن آن تکالیف و آن حقوق برای شهروندان و مدیران شهری و تعیین کردن عوارض هر کدام و حدود و ثغور هر کدام، باب دیگری است. این ابواب فقه شهری است. اجزایی چون فقه حمل و نقل، فقه بلندمرتبه سازی، فقه محیط زیست، حقوق اولویت، حقوق فردی نسبت به حقوق جمعی در شهر، تبلیغات شهری، فرهنگ سازی، فقه آپارتمان نشینی، مالیات و عوارض شهری همه این ها می تواند عناوینی که ابواب ذیل این سه حوزه ای که بیان کردم، باشد.
اجتهاد: مهمترین مسائل موجود در فقه شهر چیست؟
قیدرلو: زیاد است ولی ما می توانیم با موضوعی مثل تعیین مکلف حقیقی و حقوقی بودن اداره شهر شروع کنیم که آیا ما مکلف حقیقی در اداره شهر داریم یا نه؟ تعیین حوزه اختیارات مدیریت شهری در شهر است؟ وجوه رعایت قوانین در شهرداری ها و مدیریت شهری که مصوب می شود چیست و اگر رعایت نشود تکلیفی به عهده مکلف حقوقی به نام شهرداری می شود که آن را اعمال کند یا نه یا باید جور دیگری رفتار کنیم؟ آیا شهروندان و شهرداری در جایگاه اجرای قانون، تکلیف شرعی دارند یا نه؟ قواعد و ضوابط مربوط به شهرسازی درست چیست؟ تصمیم گیری در مقوله افراد در شهرداری و مدیریت شهری چیست و شهرداری چه قدر می تواند در دارایی و املاک و یا اختیارات افراد تصرف کند؟ بخشی از آن نیز مربوط به تکالیف شهروندان نسبت به یکدیگر می شود. به عبارتی شهروندان چه حقوقی نسبت به یکدیگر دارند و این حقوق، با دوران گذشته، چه تفاوتی کرده است؟
اجتهاد: آیا فقه شهر، ادله و قواعد خاصی نیز دارد؟ شیوه به دست آوردن این قواعد و ادله چیست؟
قیدرلو: ما بحث عامی در خصوص فقه ادله و قواعد خاص فقهی داریم مبنی بر اینکه آنها را از کجا می توانیم استنباط کنیم؟ اگر بپذیریم که یک مبنایی به نام قرآن داریم و این قرآن، اصل و حاکم بر بقیه موارد است برای استنباط آن ابتدا باید از قرآن استفاده کنیم و بعد از آن روایاتی که به نوعی سازگاری به آن آیات دارد و ناظر به مسائل امروز ما بیان شده است. ما در جامعه قدیم با مسائلی مواجه بودیم. قاعده ها در جامعه قدیم موضوعیت داشته است اما امروز جامعه شکل آن عوض شده است و شرایط و روابط تغییر کرده است و این جامعه با جامعه قدیم کاملا متفاوت است، لذا آن احکام از آن جهت که فعلا گویای آن جامعه هستند به ما کمک نمی کنند ولی ممکن است رهیافت هایی را به ما نشان دهند که ما بتوانیم از آنها برای جامعه امروز استفاده کنیم.
علوم روز نیز یک شیوه به دست آوردن قواعد و ادله هستند، ما یک سری علوم داریم که بشری هستند یعنی مطلق نیستند ولی تبیین کننده و یا تا حدی تعریف کننده و شناسای فضای امروز جامعه شهری هستند که اگر مثلا ما یک کاری انجام دهیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ از این منظر این علوم تکلیف آور هستند. لذا قواعد ناظر به علوم امروزی که در شهر کاربرد دارد مانند علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم فردی اینها منابعی هستند که می توانند در تصمیم گیری، در قانون گذاری و در تعیین قواعد فقه شهری موثر باشند و مدخلیت داشته باشند.
در هر صورت، فقه مدیریت شهری موضوعی است که به آن پرداخته نشده و به نظر هر علمی که به نوعی بتواند ابعادی از مسائل شهر را برای ما باز کند، در تعیین قواعد مستحرج در فقه مدیریت شهری تعیینکننده است.
چون این موضوع جدیدی است که به آن پرداخته نشده است فکر می کنیم هر علمی که به نوعی می تواند ابعادی از مسائل شهر را برای ما باز کند در تعیین قاعده و قواعدی که ما میخواهیم در فقه شهر به آن تمسک کنیم، تعیین کننده است.
اجتهاد: مهمترین چالش های فراروی پژوهشگری فقه شهر چیست؟
قیدرلو: قواعد فقه سنتی است. فقه شهر و فقه اجتماعی به معنی امروز فقه جدیدی است و فقه شهر، یک فقه تمدنی است و از جهت دیگر فقه نظام و فقه مدیریت شهری است و همه این عناوین، عناوینی است که با فقه سنتی سرسازگاری ندارند به این معنا که جای دیگری در حال صحبت هستند. آن چه که امروز در خصوص فقه شهر اطلاعات در اختیار داریم بسیار ضعیف و ناکارآمد است. امروز اصول فقهی نداریم که بتواند این را تبیین کند. دومین نکته عدم تعیین کردن و فقدان علومی است که شهر را به من بشناساند.
گاهی می خواهیم ادله را از منابع دین استنباط کنیم، لذا به سراغ فقه اجتماعی، فقه تمدنی و یا فقه نظامات و فقه حکومتی میرویم اما گاهی میخواهیم شهر را بفهمیم. این مورد نیازمند علومی برای فهمیدن آن است و البته در حال حاضر، ما این علوم را در اختیار نداریم. اگر هم بخواهیم اسلامی فکر کنیم، باید علومی که در اختیار داریم، خاستگاه اسلامی داشته باشد که در حال حاضر این علوم را هم نداریم. من علوم اسلامی و علوم اجتماعی بومی ندارم و رابطه نسبتا تعریفنشده با این موضوع داریم. لذا پژوهشگر در دو حوزه از منظر فقهی دچار چالش است؛ چالش نخست که به اصول برمیگردد و چالش دوم، که به بخش استنباط احکام و بخش شناخت مسئله یا موضوع شهر بازمیگردد.
اجتهاد: پیشنهاد شما برای رفع چالش ها چیست؟
قیدرلو: یک راهکار عام دارد که باید بر اصول فقه و علوم اسلامی آن تمرکز کنیم و شروع به کار کنیم تا بتوانیم حرف خاصی برای گفتن داشته باشیم. حرف های ما ویژگی های حل کننده ای برای مسئله روز ما خواهد بود اما به صورت خاص می توان مسئله به مسئله احکام فقهی را در حوزه مسائل شهری که با آن مواجه می شود را حل کرد.
کتابی را ما در مرکز مطالعات به نام ” فقه مدیریت شهری” تالیف کرده ایم که تنها در این کتاب به یکی از حوزه های مجموعه شهری تمرکز کردیم و مسائل مدیران شهری را استنباط و استخراج کردیم و تلاش کردیم برای اینها با روشهای فقهی پاسخهایی را پیدا کنیم. هر چقدر این پاسخ هایی که داده می شوند مورد نقد و بررسی قرار گیرند پاسخ های دقیق تری را به ما می دهند. یعنی رفت و برگشتی بین صاحب نظران، فقها و اصحاب اندیشه در این حوزه ها شکل پیدا می کند که ممکن است ما را برای حل مسائلمان جلو بیندازد.
منبع: سایت اینترنتی شبکه اجتهاد