در بین محدّثان و علمای شیعی ـ به غیر از دو پسر بسطام ـ شیخ طوسی و نجاشی برای چهارده نفر کتابی با عنوان «کتاب الطبّ» ذکر کردهاند (نک: رجال النجاشی، رقم: ۱۸۲؛ ۱۹۲؛ ۲۲۳؛ ۵۷۳؛ ۶۴۰؛ ۶۷۶؛ ۶۸۴؛ ۹۲۰؛ ۹۳۹؛ ۹۴۷؛ ۱۰۷۸؛ الفهرست، رقم: ۳۳؛ ۷۰؛ ۱۶۴؛ ۳۹۲؛ ۳۹۳؛ ۴۴۰؛ ۶۰۵.) متأسّفانه هیچ نسخهای از این کتابها امروزه در دسترس نیست و تعجّب آور آن که در مصادر دیگر نیز هیچ نقلی از این کتابها گزارش نشده است.
در پاسخ به این سؤال اساسی که آیا بر اساس روایات طبی میتوان نظام پزشکی کاملی بهعنوان نظام پزشکی شیعی ترسیم نمود، باید به تحلیل این روایات پرداخت:
۱- بسیاری از این روایات از لحاظ سندی ضعیف السند است، بلکه به تعبیر سیدنا الأستاد مددی، روایات برخی از مصادر طبی (مثل طب الأئمه، و طب النبی مستغفری)، من الباب إلی المحراب ضعیف است.
۲- بخشی از این روایات خطاب به شخص خاص است. به عبارت سادهتر، در اینگونه روایات، امام معصوم (علیهالسلام) در صدد القای یک اصل و قاعده در درمان آن بیماری خاصّ نیست، بلکه در صدد معالجه همان شخص مخاطب بیمار است.
به نظر میرسد به همین خاطر است که بزرگان حدیثی شیعه در هر دوره ـ مثل کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، ابن أبی عمیر، احمد بن محمّد بن أبی نصر بزنطی، زراره، محمّد بن مسلم و… ـ دست به تألیف روایات طبّی نزدهاند، بلکه حتّی کمتر به نقل روایات طبّی نیز پرداختهاند.
مسلماً کسانی مثل محمّد بن مسلم که بسیار نزد ائمه (علیهمالسلام) رفت و آمد داشتهاند، با بیماران زیادی مواجه شدهاند که از بیماری خود به امام معصوم شکایت بردهاند و از آنها کمک خواستهاند. با این حال بنا بر شمّ فقاهتیای که داشتهاند از اینگونه روایات، حکم کلّیای برداشت نکردهاند، از این رو کمتر به بیان روایات پزشکی پرداختهاند.
به همین سبب، در مصادر روایی موجود، از فقهای بزرگ ـ مثل محمّد بن مسلم ـ کمتر روایات پزشکی به چشم میخورد که در قیاس با سائر روایات آنها اصلاً به شمار نمیآید.
شاهد دیگر بر خاصّ بودن بسیاری از روایات پزشکی، این است که در اینگونه روایات، برای بیماریهایی ـ مثل صداع و یا بواسیر و یا درد شکم ـ که اقسام گوناگون ـ و بالتبع شیوههای درمانی متفاوتی ـ دارد، بدون هیچ پرسوجو، تنها یک نسخه تجویز شده است. این نشانگر آن است که امام معصوم (علیهالسلام) بر اساس تشخیص خود، مزاج بیمار و نوع بیماری را تشخیص دادهاند و برای درمان آن دارویی تجویز کردهاند؛ و یا قرائن و شواهدی دالّ بر نوع بیماری وجود داشته که در متن روایتی که امروزه به دست ما رسیده، نشانی از آن قرائن و شواهد دیده نمیشود.
۳- بخشی از این روایات به تجویز و توصیه در بهکارگیری تعویذات در درمان برخی از امراض اختصاص دارد.
۴- بخش مهمی از این روایات به بیان خواص برخی از مواد خوراکی (میوه، گوشت، شیر و…) اختصاص دارد.
۵- بسیاری از این روایات پیرامون بهداشت فردی و یا عمومی و حفظ الصحّه است.
۶- برخی از این روایات پیرامون آداب و شیوههای درمان و مسائل مرتبط با آن است.
۷- تعداد زیادی از این روایات پیرامون مستحبات (مثل فضیلت تهلیل) و توصیههای معنوی (مثل توصیه به شکر گذاری برای سلامتی) است.
۸- عدم ورود روایات طبی به بسیاری از مباحث ضروری در یک نظام پزشکی مطلوب؛ مباحثی مانند تشریح (آناتومی)، فعل و انفعالات طبیعی بدن (فیزیولوژی)، اقسام بیماریها و اسباب و علل آنها (فیزیوپاتولوژی)، شناخت مفردات داروئی، کیفیت ساخت داروهای ترکیبی و… از جمله مباحث ضروری در یک نظام پزشکی است. این مباحث هم در پزشکی امروز مورد توجه است، وهم در انواع مکاتب طبی کهن (طب چینی، هندی، یونانی و…)؛ اما بسیاری از این مباحث ـ حتی در حد اشاره ـ در روایات نیامده است.
نکته اول: کوبیدن بر طبل طب روائی، طب اهلبیت و… چوب حراج زدن بر آبروی اهلبیت (علیهمالسلام) است. باور بفرمایید ارائه کاریکاتوری به اسم طب اسلامی در این دنیای وانفسای پر از شبهه، بازی کردن با آبروی امام صادق (علیهالسلام) است، چه کسی چنین اجازهای به ما داده است؟! زبانم لال و دستم شکسته باد اگر با بیان و بنانم، امام صادق (علیهالسلام) را خجل کنم؛ یا رب نوشته بد از یار ما بگردان.
نکته دوم: برخی گمان کردهاند که من روایات طبی را همسنگِ مهملات بی فائده میدانم و چهبسا آرزویم این باشد کهای کاش میشد با تیغ و قیچیای آنها را از کتب روایی جدا کرد و دور ریخت؛ که به این گمان پاسخ کوتاهی میدهم.
نکته سوم: این فوائد طبی هرگز نشانگر یک نظام مستقل طبی (با عنوان طب اسلامی، طب روایی و…) نیست؛ بلکه این فوائد را میتوان تنها حاشیهای بر نظامهای پزشکی دانست.
اندر فوائد روایات طبی
روایات طبی و مصادر اینگونه روایات (از جمله طب الأئمه) ـ علیرغم آن که در مسأله دارو و درمان شاید چندان به کار نیاید، امّا این روایات و مصادر بهعنوان میراث روایی برجای مانده شیعه، از لحاظ حدیثی و رجالی قابل بررسی و پژوهشی مستقلّ است.
از سوی دیگر باید بگوییم: از مجموع روایات پزشکی میتوان چند مطلب اساسی و مهمّ در موضوع پزشکی را استخراج کرد:
۱- آنچه در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) بیش از مسأله درمان بر آن تأکید شده مسأله حفظ الصحّه و بهداشت فردی و عمومی است.
روایات بسیاری که در مدح حمّام رفتن (الکافی: ۶/۴۹۶)، ناخن گرفتن (الکافی: ۶/۴۹۰)، کوتاه کردن شارب (الکافی: ۶/۴۸۷)، نوره کشیدن (الکافی: ۶/۵۰۵)، مسواک کردن (الکافی: ۳/۲۲)، شانه کردن (الکافی: ۶/۴۸۸) و… آمده، همه در راستای همین مسأله است.
توصیه به پرهیزهای غذائی و تأثیر آن درمان بیماریها (تصحیح اعتقادات الإمامیه: ۱۴۴)، نهی از پرخوری (الکافی: ۶/۲۶۸) و توصیه به کم خوراکی (تحف العقول: ۱۷۲)، فضیلت تحمّل گرسنگی (الجعفریات: ۱۶۵)، تأکید بر صبحانه (الأمالی: ۶۶۶) وشام (المحاسن: ۲/۴۲۰)، بیان شیوه غذا خوردن ـ همانند شستن دست قبل و بعد از غذا (الکافی: ۶/۲۹۰)، کندن کفش قبل از خوردن غذا (الأمالی: ۳۱۱)، شروع کردن با غذاهای سبک و سریع الهضم (بحار الأنوار: ۵۹/۳۱۱)، برداشتن لقمههای کوچک (الکافی: ۶/۳۰۳)، تأکید بر زیاد جویدن غذا (الخصال: ۲/۴۸۵)، نخوردن آب پس از غذاهای چرب (المحاسن: ۲/۵۷۲)، نهی از خوردن غذای داغ (الکافی: ۶/۳۲۱)، خلال کردن بعد از غذا (الکافی: ۶/۳۷۶) ـ، پرهیز از غذا خوردن در هنگام سیری (وسائل الشیعه: ۲۴/۴۳۳)، دست کشیدن از غذا قبل از سیری کامل (بحار الأنوار: ۵۹/ ۲۹۰) و… که در بسیاری از روایات اهلبیت(علیهمالسلام) آمده است، بیان کننده بخشی از نگاه اسلام به مسأله بهداشت است.
۲- بر اساس روایات اسلامی میتوان مدّعی شد که نگاه اسلام به مساله دارو و درمان، بیشتر مبتنی بر غذا درمانی است. از این رو حجم وسیعی از روایات طبّی دربرگیرنده خواصّ غذاها و نقش آنها در درمان برخی از بیماریهاست.
خواصّ انگور (الکافی: ۶/۳۵۰)، کشمش (الکافی: ۶/۳۵۱)، انار (المحاسن: ۲/۵۳۹)، سیب (الکافی: ۶/۳۵۵)، انجیر (المحاسن: ۲/۵۵۴)، آلو (الکافی: ۶/۳۵۹)، خربزه (الخصال: ۲/۴۴۳)، کرفس (الکافی: ۶/۳۶۶)، کاهو (المحاسن: ۲/۵۱۴) و… تنها بخشی از انبوه روایات اهلبیت(علیهمالسلام) پیرامون خواص خوراکیهاست.
نکته قابل توجه آن که مقایسه روایاتی که پیرامون خواصّ خوراکیها نقل شده با روایاتی که در آنها دارو ـ به معنای واقعی آن ـ نقل شده، حاکی از حجم بیشتر روایاتی است که پیرامون خواصّ خوراکیها نقل شده است.
۳- در داروهایی که در روایات اسلامی آمده ـ اعمّ از غذا و یا دارو به معنای واقعی آن ـ با داروهای کمیاب و غیرقابل دسترس مواجه نمیشویم.
۴- آنچه در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) بهعنوان دارو برای برخی از بیماریها معرفی شده، داروهایی ساده و با تعداد مفردات اندک است.
تا آنجا که نگارنده در روایات طبّی جستجو کرده است پیچیدهترین نسخه داروییای که در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) به چشم میخورد در رساله طبّی امام رضا (علیهالسلام) و خطاب به مأمون عباسی آمده است (الرساله الذهبیه: ۴۰ـ۴۱.) که ـ علاوه بر تردیدهایی که در نسبت این رساله به امام رضا (علیهالسلام) وجود دارد ـ دسترسی مأمون به مفردات این نسخه و همچنین ساختن آن برای او کار بسیار آسانی بوده است. امّا در خطاب با مردمانی که دسترسی آنها به اینگونه داروها ونیز ساختن داروهای پیچیده بهراحتی امکانپذیر نبوده، هرگز با چنین نسخههای ترکیبیای روبهرو نمیشویم.
۵- در روایات پزشکی اهلبیت (علیهمالسلام) تأکید فراوان بر حفظ قوانین شرعی شده است.
از این رو در روایات بسیاری از درمان با شراب (الکافی: ۶/۴۱۳؛ تهذیب الأحکام: ۹/۱۱۴)، گوشت خوک (طبّ الأئمه، حدیث: ۱۶۰) و بهطور کلّی هر چیز حرامی منع شده است، بلکه در روایاتی آمده است که خداوند شفائی در حرام قرار نداده است.
۶- آنچه از روایات اهلبیت (علیهمالسلام) پیرامون نظام بهداشی به دست میآید اهتمام اهلبیت (علیهمالسلام) به معنویت درمانی است.
توجه به دعا در درمان بیماریها، درمان با صدقه (قرب الإسناد: ۱۱۷؛ المحاسن: ۱/۲۹۴؛ الکافی: ۴/۳؛ من لا یحضره الفقیه: ۲/۶۶)، و نیز تعویذهای فراوانی که در روایات برای درمان برخی از بیماریها بیان شده است بیانگر این مطلب است که حجم وسیعی از نظام بهداشت اسلامی به امور ماورائی اختصاص دارد. والسلام علی من اتبع الهدی