اهمیت مباهله
«مباهَلَه» از باب مفاعله به معنای «مُلاعَنَه» یعنی: دو نفر، یا دو گروه در یک موضوع مورد اختلاف، با یکدیگر اجتماع کنند و از خدا بخواهند که لعنت خود را بر شخص یا گروه ستمگر قرار دهد. نیایشگری که جز خدا همه چیز را فرو نهاده، با یک اخلاص فقط به خدا توجّه می کند، نیایش او را «ابتهال» گویند. دو طرف متخاصم پس از مباهله، یکدیگر را یله و رها کرده در معرض لعنت خدا قرار می دهند. شخصی که از کسی بیزاری جسته، او را مورد لعن قرار می دهد، او را وانهاده، به حال خود ترک می کند.
داستان مباهله
گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلی الله علیه و آله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیه السلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود. خداوند در پاسخ آنها اظهار می دارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیده ای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت: فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.
مباهله در قرآن
فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ
پس هر که با تو، بعد از علم و دانشی که به تو رسیده است، درباره او (عیسی) به ستیز و محاجّه برخیزد (و از قبول حقّ شانه خالی کند) بگو: بیائید پسرانمان وپسرانتان وزنانمان وزنانتان وخودمان را (کسی که به منزله خودمان است) وخودتان را بخوانیم، سپس(به درگاه خدا) مباهله و زاری کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. واژۀ «نَبتَهل» از ریشۀ «ابتهال» به معنای بازکردن دست ها و آرنج ها برای دعا، به سوی آسمان است. این آیه، به آیۀ مباهله معروف گشته است. مباهله، یعنی توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر، به درگاه خدا و تقاضای لعنت و هلاکت برای طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است.
اهل بیت علیهم السلام در مباهله
هیات نمایندگی مسیحیان به حضور پیامبر (ص) آمد، دیدند او برای مباهله بیرون آمده است در حالی که عبایی از موی سیاه بر دوش داشت؛ حسین (ع) در آغوش آن حضرت بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) در پی او حرکت می کرد، علی (ع) نیز پشت سر فاطمه حرکت می کرد، و پیامبر (ص) به آنها می گفت هر وقت من دعا کردم شما آمین بگویید. اسقف نجران رو به همراهان کرد و گفت: ای گروه نصارا! من چهره هایی را می بینم که اگر دست به دعا بردارند و از خداوند بخواهند که کوه را از جا بکند، فورا خواهد کند! پس با او مباهله مکنید که هلاک می شوید و بر روی زمین تا روز قیامت یک مسیحی باقی نخواهد ماند.سپس، رو به پیامبر کردند و گفتند: ای ابو القاسم! تصمیم ما این است که با تو مباهله نکنیم…»
مباهله از نگاه های مختلف
محمدبن جریر طبری(متوفای ۳۱۰ق) در تفسر معروف خود ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) جهت مباهله با مسیحیان نجران، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و آماده مباهله شد، ولی آنها با پیامبر مصالحه نمودند و راضی به پرداخت جزیه شدند.» نصربن محمد سمرقندی(متوفای ۳۷۵ق) در تفسیر خود می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) آنها [مسیحیان نجران] را به مباهله دعوت نمود و جهت مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از انجام مباهله سرباز زدند. در این هنگام پیامبر(ص) به آنها فرمود: یا اسلام بیاورید و یا جزیه بدهید. آنها به پرداخت جزیه رضایت دادند و برگشتند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، همگی هلاک می شدند، حتی گنجشکهای نشسته بر دیوارهایشان.» فخر رازی(۵۴۴-۶۰۴ق) در تفسیر خود پس از بیان توضیحات لازم می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) پس از اصرار مسیحیان نجران بر جهل خود آنها را به مباهله فراخواند و برای مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و به آنها فرمود: هرگاه من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را می بینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخواهند، [کوهها] از جای خود کنده می شوند. با آنها مباهله نکنید؛ زیرا هلاک می شوید و در روی زمین تا روز قیامت هیچ نصرانی باقی نمی ماند. آنها سپس به پرداخت جزیه راضی شدند و پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، تبدیل به میمون و خوک می شدند… و خداوند نجران و اهل آن را حتی پرندگان نشسته بر شاخه های درختانشان را هلاک می نمود.»
مباهله در شعر و ادب
در هاله ای از نور، آرام آرام پیش می آمدند و زمین زیر پایشان از تواضع، مثل حریر نرم می شد. عده ای سایه نشین، که همیشه در تاریکی به سر برده بودند، گویی قصد مقابله با نور دارند؛ با صلیب های به ظاهر آراسته، با ناآرامیِ تمام و با گیسوان چلیپایی، بازی می کردند و تمام ذهنشان سرشار از شکّ بود؛ شکّ به آن چه در دست و دلشان بود.
امّا آنان که در هاله ای از نور پیش می آمدند، تبلور وجودشان مثل آب زلال و صداقت حضورشان، مثل خورشید، آشکار بود. هستی، چنان غرق تماشایشان بود که انگار خداوند، بهشت را به معرض تماشا گذاشته است. تواضع خورشید در آسمان و کُرنش خاک در زمین نشان می داد که آن «پنج تن»، آیینه ی جمال الهی اند؛ برگزیدگان راستین خداوند در زمین. و عنایت الهی، آنان را زیر چتری از حمایت گرفته است. عطر «کسای» حقیقت از وجودشان می تراوید و نگاهشان آکنده از تبسّم مِهربانی بود.
پنج تن، پنج کهکشان و پنج اقیانوس که وجودشان نشانه ی عظمت الهی و سر چشمه ی زلال معرفت است. چه کسی می تواند به انکار برخیزد؛ وقتی که آدم علیه السلام بگوید: اِلهی یا حَمیدُ بِحَقّ مُحَمّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم…؟وقتی که نوح بگوید:…، وقتی ابراهیم و موسی و عیسی بگوید:.. . چه کسی می تواند انکار کند! محمّد صلی الله علیه و آله وسلم یعنی: قرآن، یعنی: لَوْلاک لَما خَلَقتُ الْاَفْلاک؛ علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام یعنی: محمد صلی الله علیه و آله وسلم، یعنی: اِنَما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ اَهْلَ البَیْتِ و یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا.