موسایی در صدر جامعه و مردم

به‌مناسبت سالروز مفقود شدن امام موسی صدر

امام موسی صدر در ۲۵ رمضان ۱۳۹۸هجری قمری برابر با ۱۳۵۷ هجری شمسی در لیبی ربوده شد؛ در حقیقت می‌‌توانم بگویم ربودن او توسط قذافی دست نشانده و خون‌خوار استعمار زدگان عرب و دست‌نشاندگان منطقه‌‌ای صهیونیست‌ها صورت پذیرفت، داغی بر دل شیعیان و نه بلکه تمامی مسلمانان و مسیحیان آزاده لبنان و نه‌تنها لبنان، بلکه خاورمیانه و تمام آزاداندیشان و بلند پروازان فکری و اندیشه‌‌ای جهان گذارد.

امام موسی صدر وابسته به گروهی خاص همچون حوزه و شیعه و مسلمان نبود. اندیشه‌ها و دیدگاه‌های اسلامی و انسانی او که برگرفته از اندیشه‌های اسلام حقیقی، اسلامی که پیامبر راستین اسلام (ص) و خاندان برحقش، یعنی امامان معصوم علیهم‌السلام، ندای آن را سر داده و از بیاناتشان تاکنون، رهروان حقیقی آن بزرگان بهره برده و می‌برند، بود. امام موسی صدر حرکت خود و اندیشه فراگروهی و مذهبی و دینی خود را، از لبنان آزاداندیش و در میان طوایف مختلف مذهبی و دینی، که، از ادیان مختلف تشکیل گردیده بود، آغاز نمود.

وی با گام نهادن در میان توده‌های اجتماعی و مردمی از ادیان و مذاهب گوناگون در لبنان و با طرز تفکر‌های مختلف، جنبش بیداری ملت‌ها را جدای از دین و مذهب آنان، شروع کرد و با چنین طرز تفکر و ایده‌‌ای بود که توانست در دل و قلب و سلول‌های مسلمان و مسیحی و دیگر طوایف نفوذ کند و دم از حمایت و پشتیبانی مردم ستم دیده زند. او طرح‌های جهانی در سر می‌‌پروراند، که در این راستا اندیشه‌های او درباره لبنان و فلسطین بود که در آن هنگام در جنگ داخلی فرو رفته بود. برخی به دنبال تجزیه لبنان بودند که وی مخالف آن بود. امام موسی صدر با عقیده‌‌ای محکم پیش می‌‌رفت و همه و همه‌جا را تکان می‌‌داد و توده مردم از هر دین و آیینی را از آنجا که به خود وابسته ساخته بود، با خود همراه داشت، این خود نکته و مطلبی بود که دست‌نشاندگان عرب و جیره خواران صهیونیست را به نگرانی واداشته بود.

امام موسی صدر جنبشی در سطح توده مردم و نخبگان برضد رهبران فئودال ایجاد کرد که به شکل‌گیری مجلس اعلای شیعیان انجامید. امام موسی صدر آشکارا به حمایت از قضیه فلسطین و وحدت ملی در لبنان پرداخت.

‎وی، در پی سفر انور سادات رئیس‌جمهور پیشین مصر به اسرائیل و شروع روند صلح مصر و رژیم صهیونیستی، سلسله اقداماتی را آغاز کرد و در آن‌ها به تبیین میزان خطرناک بودن اوضاع عربی و بازتاب آن بر جنوب لبنان و کل منطقه پرداخت. او گفت: «سفر سادات به اسرائیل به عقب‌گردهای تمدنی و تاریخی خواهد انجامید، مگر آنکه مسئولان عرب آن را جبران کنند.»

‎در این میان با تحقق صلح میان مصر و اسرائیل، رژیم صهیونیستی به چند هدف عمده دست یافت:

۱- تضعیف دنیای عرب در برابر اسرائیل و شکسته شدن سد روانی میان این دو

۲- تضعیف مصر و به زنجیر کشیدن بزرگ‌ترین قدرت نظامی عرب

۳- فلسطینیان به‌طور رسمی بخش زیادی از سرزمین خود را از دست دادند

۴- سایر کشورهای عربی نیز ناگزیر به امضای توافق‌نامه‌های مشابه و با همان شروط با اسرائیل شدند

۵- اسرائیل با وجود اشغال سرزمین‌های عربی، به رسمیت شناخته شد و دیگر برای اعراب چیزی نماند تا بر سر آن مذاکره کنند.

امام موسی صدر در مصاحبه‌ای درباره اقدامات سوء گروه‌های فلسطینی می‌گوید: «من تلاش می‌کنم برای شیعیان توضیح دهم که این اقدامات، کار فلسطینیان نیست و تنها اقدامات گروه‌های تندرو و نفوذی و عوامل تنش‌آفرین است. معروف است که نیروهای اطلاعاتی اسرائیل چیره‌دست‌ترین نیروها در دنیا هستند.»

در ۱۳ ژوئن ۱۹۷۸ صدها نفر از عناصر حزب کتائب لبنان به سرکردگی سمیر جعجع به منزل طونی فرنجیه، نماینده مجلس و فرزند رئیس‌جمهور پیشین، سلیمان فرنجیه، حمله کردند و او و همسر و دخترش را به همراه ۳۵ نفر دیگر به قتل رساندند. امام موسی صدر حرکت‌های تاریخ ساز خود را در راستای فرو نشانیدن جنگ داخلی در لبنان آغاز نمود که در این میان می‌‌توان به اقدام مهم وتاریخی او اشاره کرد. امام موسی صدر در حرکتی بی نظیر دست به اعتصاب غذای سه روزه خود در مسجد صفا زد که تمام معادلات سیاسی لبنان را در هم نوردید و خیل مردم و سیاستمداران برای همبستگی با ایده و اقدام او، رو به سوی مسجد صف گزاردند. در این هنگام بود که تمامی انظار و دیدگان لبنان و منطقه رو به سوی مسجد صفا گزارد و این مسجد کانون و محوری برای ایجاد صلح و آرامش برای لبنان و در نتیجه منطقه گردید.

سرانجام پس از سه روز اعتصاب غذای امام موسی صدر که از این پس، شخصیتی فراگیر یافته و قدرت او از مرز لبنان فراتر نهاده بود، جنگ داخلی لبنان پایان یافت، لیک دست‌نشاندگان صهیونیست را نگران ساخته ودر فکر چاره جویی انداخت. اگر دست به ترور او می‌‌زدند لبنان ومنطقه را در آتش جنگ خانمان سوز فرو می‌‌بردند. در این هنگام بود که در انتظار فرصت مناسب نشستند هنگام سفرهای منطقه‌‌ای امام موسی صدر بود که برای رایزنی درباره منطقه ومسأله فلسطین بود که تصمیم خود را نهایی کرده ودر آخرین سفرش به لیبی که از سوی قذافی دعوت شده بود، دست به کار شوم خود زده و امام موسی صدر را ربودند. من در اینجا می‌‌توانم قاطعانه بگویم یکی از آن هنگام‌هایی که بندرت اتفاق می‌‌افتد و سران دست نشانده عرب منطقه باهم، هم نظر می‌‌گردند، در این جا بود. یعنی همه برای خارج ساختن امام موسی صدر از صحنه هم نظر شده و اقدام شوم خود را عملی ساختند.

موضوع ربودن امام موسی صدر و ۲ همراهش، به دست معمر قذافی، دیکتاتور سابق لیبی، هم‌چنان، چه در سطح نخبگان و چه در سطح توده مردم، زنده و پابرجاست. نخبگان این مسئله را به سبب آنکه جنایتی متمایز در این عصر است، دنبال می‌کنند و توده مردم نیز درد خود را از این غیبت ابراز کرده‌اند و هم‌چنان در انتظار بازگشت کسی هستند که خود را وقف برآورده کردن مطالبات محرومان همه فرقه‌ها در همه مناطق، کرده بود.

در چنین موقعیتی پرسش این است که چرا با وجود مسلم بودن این جنایت، بر هیچ مسئله‌ای مانند آن از سوی سازمان‌های بین‌المللی غربی، شرقی، عربی و اسلامی سرپوش گذاشت شده است. آن‌ها همواره جنایت‌های قذافی و رئیسان دستگاه‌های نظام او را برشمرده‌اند، ولی مسئله ربودن امام موسی صدر جزو اولویت‌های آنان نبوده است.

‎پاسخ به این سؤال نیازمند در نظرگرفتن مجموعه‌ای از رخدادها و ارتباط آن‌ها با یکدیگر است: از درگیری‌های عربی- صهیونیستی تا مسئله فلسطین و چالش‌های جاری در عرصه لبنان و انقلاب اسلامی در ایران.

روشن است که فاجعه ربودن امام موسی صدر، تصادفی پیش نیامد. این کار توطئه‌ای بود که بدون توافق بین‌المللی و بی‌اعتنایی عربی (اگر نگوییم خیانت عربی) تحقق نمی‌یافت. شاید اشاره به برخی رویدادها در این بخش خالی از فایده نباشد:

‎اولاً، امام صدر جنبشی در سطح توده مردم و نخبگان برضد رهبران فئودال ایجاد کرد که به شکل‌گیری مجلس اعلای شیعیان انجامید.

ثانیاً، امام صدر آشکارا به حمایت از قضیه فلسطین و وحدت ملی در لبنان پرداخت.

ثالثاً، در پی سفر انور سادات رئیس‌جمهور پیشین مصر به اسرائیل و شروع روند صلح مصر و رژیم صهیونیستی، امام صدر سلسله اقداماتی را آغاز کرد و در آن‌ها به تبیین میزان خطرناک بودن اوضاع عربی و بازتاب آن بر جنوب لبنان و کل منطقه پرداخت. او گفت: «سفر سادات به اسرائیل به عقب‌گردهای تمدنی و تاریخی خواهد انجامید، مگر آنکه مسئولان عرب آن را جبران کنند.»

‎رابطه میان امام موسی صدر و امام خمینی، علاوه بر رابطه‌ای خویشاوندی، رابطه‌ای اعتقادی و مبارزاتی بود. گذشته از آن، امام صدر پیوندی استوار با یاران امام خمینی داشت که در سال‌های پایانی حکومت شاه، ایران را ترک کردند.

‎می‌توان گفت که جنبش أمل نقش مهمی در این انقلاب داشته است، زیرا یکی از برجسته‌ترین چهره‌های جنبش یعنی دکتر مصطفی چمران که مسئول رده اول سازمانی جنبش و از بزرگ‌ترین معاونان امام صدر به شمار می‌رفت، یکی از حامیان انقلاب ایران بود و پس از پیروزی انقلاب وزیر دفاع ایران شد. حتی پیش از انقلاب، امام صدر موجب آشنایی حافظ اسد، رئیس‌جمهور سوریه، با امام خمینی شد. عبدالحلیم خدام، معاون رییس جمهور پیشین سوریه، در گفت‌وگو با روزنامه الشرق الأوسط در این‌باره گفت: «پیش از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی، سوریه از طریق امام موسی صدر با عناصری که برای انقلاب ایران زمینه‌سازی می‌کردند، ارتباط داشت… حتی گروهی از ایرانیان که دست‌پرورده موسی صدر بودند، همگی گذرنامه سیاسی (سبز) سوریه را داشتند.» امام موسی صدر در آخرین مقاله خود در روزنامه لوموند فرانسه با عنوان «ندای پیامبران» بر ستمگری شاه و رنج مردم ایران تأکید کرده و گفته بود که اهداف این انقلاب، اهدافی دینی، انسانی و متمایز است و ملت ایران دغدغه‌های امت اسلامی و در رأس آن‌ها مسئله قدس و فلسطین را دنبال می‌کند.

در حقیقت، پس از ربودن امام موسی صدر بود که وزیران خارجه ایران و عراق در نیویورک با یکدیگر دیدار و توافق کردند که امام خمینی، که با فشار نظام شاه از ایران به عراق تبعید شده بود، از عراق اخراج شود. در تاریخ ۶ /۱۰/ ۱۹۷۸ امام خمینی از بغداد به پاریس رفت و در یکی از روستاهای اطراف پاریس اقامت کرد.

در همین حال، ژاک شیراک نخست وزیر و رئیس‌جمهور پیشین فرانسه، در یادداشت‌های خود نوشته است: «سال ۱۹۷۸ میلادی وقتی آیت‌الله خمینی که چند سال بود به عراق تبعید شده بود از این کشور اخراج شد، صدام حسین از طریق سفیر خود در پاریس نامه‌ای برای من فرستاد و در آن به من سفارش کرد که به خمینی اجازه ورود به فرانسه داده نشود… صدام در این نامه چنین هشدار داده بود که بسیار مراقب باشید. بگذارید او به لیبی برود. در آن زمان من هنوز نخست‌وزیر نشده بودم، ولی با این حال فوراً این نامه را به رئیس‌جمهور ژیسکار دستن دادم. او هیچ توجهی به آن نکرد و حتی کاملاً برعکس آنچه رئیس‌جمهور عراق گفته بود، عمل کرد.»

رخ دادنِ پی‌درپیِ حوادث، میزان ارتباط امام موسی صدر و امام خمینی را روز به روز روشن‌تر می‌کرد و نظام شاه و دستگاه‌های اطلاعاتی دنیا و به دنبال آن نظام‌های وابسته عربی نیز این ارتباط را دریافتند. و در این جا بود که دست به توطئه شوم خود که قذافی در این باره اعلام آمادگی کرده بود زدند و امام موسی صدر را ربوده و تاکنون این حرکت شوم را به گونه‌‌ای در ابهام قرار داده‌اند.

‎در پایان باید این حقیقت را آشکار سازم، نقشه شومی که برای امام موسی صدر در مرکز صهیونیست‌های منطقه طراحی گردید، در همان راستا تیغ تیز خود را به مرکز تشیع یعنی حوزه علمیه نجف اشرف که امام موسی صدرها را پرورش می‌‌دهد، نشانه گرفت و برای متلاشی ساختن این حوزه و محور شیعه، شخصیت‌ها و ستارگان حوزوی و اجتماعی که هریک به گونه‌‌ای از جایگاهی ویژه در حوزه علمیه نجف اشرف و جامعه ایران و عراق برخوردار بودند و نقش مهمی در بیداری فکری وخدمت رسانی به جامعه خود را ایفا می‌‌نمودند دستگیر ساخته و همچون امام موسی صدر به نقاط نامعلومی بردند.

چهره‌های درخشان حوزه نجف اشرف را به همراه مرحوم شهید آیت‌الله سید محمد باقر صدر، که عموزاده امام موسی صدر بود و در خود دنیایی از اندیشه و گسترده نگری علاوه بر جایگاه علمیش را نهفته بود، همچون امام موسی صدر از درب خانه ربوده و تنها به پیکر به شهادت رسیده مرحوم آیت‌الله صدر دسترسی یافتند و دیگران همچون یار باوفایشان، امام موسی صدر، ربوده شده و هنوز از سرنوشت این عزیزان هیچگونه خبری بدست نیامده است. به امید روزی بسیار نزدیک که این ستارگان کهنسال رخ نمایند.

مگر نه این است که ألیس الصبح بقریب؟

 


منبع: سایت اینترنتی شبکه اجتهاد

در خبرنامه سایت عضو شوید و آخرین مطالب سایت را در صندوق ایمیل‌تان دریافت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا