غرب پنج مرحله حکمرانی را طی کرد:
اول: حکمرانی هرمی با رویکردی مستبدانه و ارباب و رعیتی و اقتدار مطلق و بی قید و شرط که منجر به توزیع ظلم و جور در مردم شد.
دوم: حکمرانی بازاری از طریق تفکیک قوا؛ گرچه تقسیم قدرت با این الگوی حکمرانی شکل گرفت؛ اما اختاپوس قدرتها، جایگزین حکمرانی هرمی شد و در واقع اقتدار ظلم و جور توزیع گردید.
سوم: حکمرانی حزبی؛ این الگو توانست احزاب متعدد و شفاف را با اساس نامه و مرام نامه و برنامه ریزیهای تعریف شده در جامعه تشکیل دهد و مردم با تفکر و اراده به انتخاب حزب محبوب خود اقدام کنند؛ لکن قدرت اقتصادی در مدیریت احزاب، دوباره توزیع ظلم و جور را به شکل دیگری رهبری کرد.
چهارم: حکمرانی با رویکرد جامعه مدنی؛ در این الگو، علاوه بر احزاب، تشکلهای دیگر و مستقل از دولت مانند ngo ها و سندیکاها شکل گرفت و توزیع قدرتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و مشارکت مردمی توسعه یافت؛ لکن نقش اختاپوس اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در مدیریت تشکلهای مستقل از دولت، نقش مشارکت واقعی مردم را کاهش داد.
پنجم: حکمرانی فضای مجازی و رسانهای؛ این الگو به نوعی بازگشت به حکمرانی هرمی اقتدارگرای ظالمانه است؛ اما با ابزار رسانه و فضای مجازی و هوش مصنوعی که میتواند هم نیازسنجی کند و هم نیازسازی انسانها را به دست گیرد و با مدد هوش مصنوعی به مدیریت هوش طبیعی انسانها بپردازد و آدمیان را چون خیمه شب بازی، مختال فخور سازد و جبر اجتماعی رسانهای پدید آورد. مردم در این الگو مشارکت دارند و حتا مشارکت حداکثری، اما با میل خود، ظلم و جور و فساد و اسارت را پذیرا میشوند. فرهنگ برهنگی و بردهداری مدرن را با تخیل و نسبی گرایی و تناسخ هویتی میپذیرند.
بشر امروز گرفتار چنین حکمرانی گردید. این حکمرانی، مسلمان و غیرمسلمان و انقلابی و غیرانقلابی و اصول گرا و اصلاح طلب و رزمنده و شرمنده نمیشناسد و همه را اسیر حکمرانی رسانهای میکند.
حکمرانی مطلوب در اسلام، حکمرانی ولایی است. ولایت یعنی پیوند ناگسستنی ولی با مردم (مولی علیهم) و مردم با یکدیگر و مردم با ولی که از طریق بینش توحیدی، محبت اخوتی، تدبیر تعاونی و تلاش جهادی ممکن خواهد بود. این الگوی حکمرانی، چتر محبت و اخوت و تعاون را بر سر همگان حتا غیر مسلمان میگستراند و مقاصد اصلی خود را عقلانیت و معنویت و عدالت در راستای حیات طیبه میداند.
حکمرانی ولایی در حکومت نبوی و علوی و قیام حسنی و حسینی علیهمالسلام نمایان و درس آموز است.
حکمرانی ولایی در زمانه ما باید با ابزار هوش حکیمانه (نه هوش مصنوعی) و رسانه و فضای مجازی (از زیرساختها و سختافزار تا مدیریت و برنامهریزی) همراه باشد.
به همین دلیل است که گفته میشود اولویت اول در نظام اسلامی، حکمرانی فضای مجازی و رسانهای است که البته با حکمرانی رسانه تفاوت دارد. حکمرانی رسانهای یک رویکرد حاکم بر حکمرانی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و صنعتی و کشاورزی و غیره است.
تحقق این ایده نشاید مگر با بر کنار شدن متولیان فرهنگی بیتدبیر و خسته و فرسوده از صدر تا ذیل و جایگزینی مدیران فکور و عالم و معتقد به حکمرانی ولایی و نیز بکارگیری منظومه فکری امامین انقلاب در الگوی حکمرانی ولایی با هوش حکیمانه.
امیدوارم حکمرانان و متولیان فرهنگی و فضای مجازی کشور، این هشدار و راهکار را جدی بگیرند و از خواب تخیلی بیدار گردند و شبکه مردمی را در ذیل حکمرانی ولایی تشکیل دهند و مشارکت حداکثری نخبگانی و مردمی را در سیاستگذاری و تنظیم گری و خدمات عمومی و منطقهای و بینالمللی جاری سازند.
بیشک، مسئولیت حوزههای علمیه از بقیه سازمانهای فرهنگی در تحقق این رسالت بیشتر خواهد بود.والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
عبدالحسین خسروپناه